سفارش تبلیغ
صبا ویژن

ارتباط بین رفتار مصرف طولانی مدت نمک و خطر مرگ و میر زودرس چیست؟

در مطالعه‌ای که اخیراً در مجله قلب اروپایی منتشر شد، محققان تأثیر افزایش مصرف نمک را بر امید به زندگی ارزیابی کردند.

زمینه

تاثیر مصرف نمک در رژیم غذایی بر سلامت انسان همیشه مورد بحث بوده است. مطالعات اخیر گزارش می دهد که مصرف سدیم با خطر مرگ و میر ناشی از همه علل رابطه معکوس دارد و بنابراین با امید به زندگی سالم در 181 کشور جهان ارتباط مثبت دارد. از سوی دیگر، مطالعات قبلی نتایج متناقضی در رابطه منفی بین مصرف سدیم و خطر مرگ و میر پیدا کرده اند   .

 

در مورد مطالعه

در مطالعه حاضر، محققان ارتباط بین تعداد دفعاتی که یک فرد به غذاها نمک اضافه می کند و خطر مرگ و میر زودرس را ارزیابی کردند.

 

در یک مطالعه مبتنی بر جمعیت به نام مطالعه UK Biobank، تیم بیش از 0.5 میلیون نفر را از 22 مرکز ارزیابی در سراسر انگلستان، اسکاتلند و ولز بین سال‌های 2006 تا 2010 استخدام کرد. بر اساس در دسترس بودن داده‌های کامل، 501379 نفر واجد شرایط شرکت در آزمون اصلی بودند تحلیل و بررسی.

 

شرکت کنندگان در ابتدا به پرسشنامه ای پاسخ دادند و از آنها پرسیدند که آیا به غذاهای خود نمک اضافه می کنند یا خیر. افراد باید با انتخاب یکی از پنج گزینه به سؤال پاسخ دهند، از جمله: (1) هرگز / به ندرت، (2) گاهی اوقات، (3) معمولا، (4) همیشه، و (5) ترجیح می دهند پاسخ ندهند. همچنین از شرکت کنندگان پرسیده شد که آیا در پنج سال گذشته تغییری در رژیم غذایی ایجاد کرده اند یا خیر، که با انتخاب یکی از پنج گزینه پاسخ داده شد: (1) خیر، (2) بله، به دلیل بیماری، (3) بله، به دلیل دلایل دیگر، و (4) ترجیح می دهند پاسخ ندهند.

 

این تیم همچنین نمونه‌های ادراری از شرکت‌کنندگان را در ابتدا دریافت کردند. سطوح پتاسیم و سدیم موجود در نمونه ها با استفاده از روش الکترود انتخابی یون شناسایی شد. تیم متعاقباً غلظت پتاسیم و سدیم ادرار را برای عادی سازی توزیع داده ها تغییر داد. علاوه بر این، دفع 24 ساعته سدیم بر اساس غلظت ادرار با استفاده از معادلات INTERSALT بر اساس جنسیت مورد ارزیابی قرار گرفت.

 

همچنین از شرکت‌کنندگان واجد شرایط خواسته شد تا یادآوری‌های غذایی 24 ساعته انجام شده بر اساس Oxford WebQ از سال 2009 تا 2012 را تکمیل کنند که از افراد در مورد مصرف بیش از 200 نوع غذا و بیش از 30 نوشیدنی در 24 ساعت گذشته سؤال می‌کرد. تقریباً 189266 شرکت‌کننده اطلاعات کاملی در مورد تعداد دفعاتی که به غذاهای خود نمک اضافه کردند، اطلاعات رژیم غذایی و کل انرژی دریافتی واقعی داشتند.

 

داستان های مرتبط

ارتباط بین وضعیت ویتامین D و عفونت ها، بستری شدن در بیمارستان و مرگ و میر ناشی از COVID-19

دانشمندان مرگ و میر را در میان زنان تحت درمان جایگزینی هورمونی در اوایل بیماری همه گیر COVID-19 بررسی می کنند

آیا توانایی کامل کردن یک پا ایستادن 10 ثانیه ای با مرگ و میر به هر علت مرتبط است؟

این تیم داده‌های مربوط به مرگ‌ها و تاریخ‌های مرگ را به‌دست آوردند و سال‌های فرد در معرض خطر را از ابتدای مطالعه تا پایان دوره پیگیری، تاریخ مرگ یا 14 فوریه 2018 محاسبه کردند، هر کدام که زودتر اتفاق افتاد. مرگ و میرهایی که قبل از 75 سالگی رخ داده اند، زودرس نامیده می شوند. علاوه بر این، تیم یک جدول زندگی برای تخمین امید به زندگی شرکت کنندگان واجد شرایط بر اساس: (1) نرخ مرگ و میر جمعیت خاص به جنسیت و سن به دست آمده از دفتر آمار ملی، (2) نسبت های خطر ویژه جنسی (HRs) ساخت. ) مرگ و میر ناشی از همه علل در هر گروهی که برای آن فراوانی افزودن نمک به غذاها در مقایسه با گروه مرجع شناسایی شد و (3) شیوع هر جنسیت بر اساس فراوانی افزودن نمک به غذاها.

نتایج

نتایج مطالعه نشان داد که شرکت‌کنندگانی که دفعات بیشتری از افزودن نمک به غذاها داشتند، احتمالاً غیرسفید پوست، مرد و دارای شاخص توده بدنی (BMI) بالاتری بودند. شرکت‌کنندگانی که بیشتر نمک اضافه می‌کردند، بیشتر در معرض بیماری‌های قلبی عروقی و دیابت بودند، اما احتمال ابتلا به فشار خون بالا و بیماری مزمن کلیوی (CKD) کمتر بود.

 

این تیم ارتباط درجه بندی شده ای را بین دفعات بیشتر افزودن نمک به غذاها و سطوح بالاتر سدیم ادرار مشاهده کردند. شرکت‌کنندگانی که هرگز/به‌ندرت، گاهی اوقات، معمولاً و همیشه به غذای خود نمک اضافه می‌کنند، به ترتیب غلظت سدیم ادراری 1.86، 1.90، 1.92 و 1.94 میلی‌مول در لیتر داشتند. از سوی دیگر، بین دفعات افزودن نمک و غلظت پتاسیم ادرار ارتباط معکوس وجود داشت. علاوه بر این، این تیم یک همبستگی مثبت قابل توجه بین دفعات نمک اضافه شده به غذاها و دفع سدیم 24 ساعته ارزیابی شده پیدا کردند.

 

در میان شرکت‌کنندگانی که هرگز/به‌ندرت، گاهی اوقات، معمولاً و همیشه به غذای خود نمک اضافه می‌کنند، HR برای مرگ و میر زودرس به‌ترتیب 1، 1.02، 1.07 و 1.28 بود. در مورد مرگ و میر ناشی از علت خاص، فراوانی نمک اضافه شده به غذاها به طور قابل ملاحظه ای با افزایش خطر مرگ و میر ناشی از سرطان و مرگ و میر بیماری های قلبی عروقی مرتبط بود، اما چنین ارتباطی برای مرگ و میر تنفسی و مرگ و میر ناشی از زوال عقل مشاهده نشد.

این تیم همچنین خاطرنشان کرد که زنان 50 ساله مسن‌تر که خود گزارش دادند که همیشه به غذای خود نمک اضافه می‌کنند، تقریباً 1.5 سال امید به زندگی کمتری داشتند. مردانی که همیشه نمک اضافه می کردند، در مقایسه با همتایان خود که به ندرت یا هرگز نمک به غذاهای خود اضافه نمی کردند، 2.28 سال امید به زندگی کمتری داشتند.

 

 


ارتباط بین قدرت گرفتن دست و خطر زوال عقل در جمعیت بریتانیا از بز

 

در مطالعه اخیر منتشر شده در JAMA Network Open   ، محققان همبستگی بین قدرت گرفتن دست (HGS)، زوال عقل، و پیامدهای عصبی شناختی را در بین مردان و زنان از انگلستان (بریتانیا) تجزیه و تحلیل کردند.

در مورد مطالعه

در مطالعه کوهورت حاضر، دانشمندان رابطه بین HGS و زوال عقل، کاهش شناخت و نتایج ضعیف تصویربرداری عصبی را در میان افراد میانسال در بریتانیا ارزیابی کردند. این تیم، افراد بین 39 تا 73 سال در Biobank بریتانیا را با HGS اندازه‌گیری‌شده در سال‌های 2006 و 2010 مورد ارزیابی قرار دادند و به‌طور آینده‌نگر برای تشخیص زوال عقل بررسی شدند. یک نمونه گسترده و مشخص از زنان و مردان مسن و میانسال که در ابتدا فاقد زوال عقل بودند، بیوبانک بریتانیا را تشکیل می‌دهد. داده ها بین اکتبر 2021 و آوریل 2022 مورد بررسی قرار گرفتند.

محققان HGS را در هر دو دست با استفاده از یک دینامومتر بررسی کردند. نمرات آزمون شناختی (حافظه آینده نگر و هوش سیال)، اندازه گیری های تصویربرداری تشدید مغناطیسی مغز (شدت ماده سفید (WMH)، حجم هیپوکامپ و حجم کل مغز) و زوال عقل (عروقی، بیماری آلزایمر (AD) از مرگ یا سوابق بیمارستانی، مراقبت های اولیه و همه علت) پیامدهای اصلی بودند.

محققین این نتایج را در یک میانگین (محدوده بین ربعی (IQR)) 11.7 (از 11 تا 12.4) سال نظارت اندازه گیری کردند. مدل‌های رگرسیون خطی و لجستیک با خطر متناسب و مختلط کاکس برای تعیین ارتباطات، طبقه‌بندی شده بر اساس جنسیت و کنترل برای متغیرها استفاده شد. برآوردها برای هر 5 کیلوگرم کاهش HGS گزارش شد. علاوه بر این، نویسندگان برای بررسی علت معکوس بررسی کردند که آیا یک امتیاز خطر AD چند ژنی با HGS مرتبط است یا خیر.

نتایج

نتایج مطالعه نشان داد که زیرمجموعه ای از 190406 فرد بزرگسال در Biobank انگلستان با میانگین سنی 56.5 سال. 102735 زن یعنی 54 درصد در پژوهش حاضر مورد بررسی قرار گرفتند. با انجام یک تحقیق تصادفی سازی مندلی در مورد رابطه بین احتمال ژنتیکی زوال عقل و HGS، این تیم یافته های مربوط به پیوند HGS با شناخت را تکمیل کرد. آنها فرض کردند که کاهش قدرت عضلانی، همانطور که توسط HGS تعیین شده است، با نتایج بدتر تصویربرداری عصبی، افزایش شانس زوال عقل و کاهش قدرت شناختی در زنان و مردان مرتبط است. دانشمندان همچنین فرض کردند که خطر زوال عقل ژنتیکی و HGS ارتباطی ندارند.

محققان دریافتند که کاهش 5 کیلوگرمی HGS با نمرات پایین هوش مایع در مردان و زنان مرتبط است. علاوه بر این، کاهش 5 کیلوگرمی HGS با شانس ضعیف پاسخگویی دقیق به یک کار حافظه آینده نگر برای مردان و زنان مرتبط بود.

علاوه بر این، کاهش 5 کیلوگرمی HGS با افزایش حجم WMH در مردان و زنان مرتبط بود. با این وجود، هیپوکامپ و حجم کلی مغز به طور قابل ملاحظه ای با کاهش HGS ارتباط نداشتند. علاوه بر این، HGS با حجم WMH میانسالی زنان و مردان و شناخت اواخر زندگی و میانسالی مرتبط بود.

علاوه بر این، کاهش 5 کیلوگرمی HGS با زوال عقل اتفاقی برای مردان و زنان مرتبط بود. این تیم خاطرنشان کرد که کاهش HGS به شدت با زوال عقل عروقی مرتبط است. جالب توجه است، امتیاز خطر ژنتیکی برای AD به طور قابل توجهی با HGS مرتبط نبود.

رابطه تخمین زده شده بین HGS و دمانس عروقی بیشتر از ارتباط بین HGS و AD در مردان بود. علاوه بر این، اگرچه این روند در زنان مشاهده شد، این تفاوت در مقایسه با مردان ناچیز بود و به احتمال زیاد یک یافته تصادفی بود.

در مجموع، این داده‌ها حاکی از آن است که ممکن است بین تغییرات حتی جزئی در قدرت عضلانی و خطر زوال عقل عروقی، ارتباط غیرمعمولی وجود داشته باشد.

نتیجه گیری

به طور کلی، هدف مطالعه حاضر این بود که مشخص شود آیا قدرت عضلانی، همانطور که توسط HGS تعریف شده است، با خطر بالای زوال عقل، نتایج تصویربرداری عصبی پایین تر و کاهش شناخت در مردان و زنان مرتبط است یا خیر. این تحقیق همگروهی در بریتانیا بر روی 190406 بزرگسال، این روابط را برای زنان و مردان در نتایج مختلف و با تکنیک‌های سازگاری متعدد شناسایی کرد.

 

نویسندگان دریافتند که HGS با معیارهای سلامت عصبی مغز، مانند شاخص های تصویربرداری عصبی بیماری شریان کوچک مغزی و زیرمجموعه های زوال عقل در مردان و زنان مرتبط است. حافظه آینده نگر، هوش مایع، و تشخیص زوال عقل همگی با HGS مرتبط بودند. علاوه بر این، این همبستگی بارزترین همبستگی برای دمانس عروقی بود.

 

یافته‌های حاضر مجموعه رو به رشد شواهدی را گسترش می‌دهد که نشان می‌دهد برنامه‌های تقویت عضلات، به‌ویژه برای بزرگسالان میانسال، ممکن است برای حفظ عملکرد عصبی شناختی مغز مفید باشد.

 

 


رتبه بندی بهداشتی جدید برای غذاهای فرآوری شده

 

رتبه بندی بهداشتی جدید برای غذاهای فرآوری شده باعث شده است کارشناسان بهداشت عمومی هند با صنایع غذایی که سودهای بالقوه زیادی را از کشوری ساده لوح در مقررات در این بخش مشاهده می کنند، درگیر شوند   . Neha Bhatt گزارش می دهد

غذاهای بسته بندی شده و فرآوری شده هند به زودی دارای رتبه بندی ستاره سلامت (HSR) در جلوی بسته بندی پس از تایید این طرح توسط تنظیم کننده ایمنی مواد غذایی این کشور خواهند بود.

مقررات جلویی برچسب‌گذاری بسته‌ها (FoPL) که توسط سازمان ایمنی و استانداردهای غذایی هند (FSSAI) زیر نظر وزارت بهداشت مرکزی تأیید شده است، با هدف شروع اعطای ستاره‌ها از یک سال دیگر، درجه‌بندی غذاهای فرآوری‌شده بر اساس نمک، شکر و محتوای چربی، و همچنین سایر مواد تشکیل دهنده، برای ارزیابی کلی محصول. سپس از شرکت‌ها خواسته می‌شود تا HSR را به‌طور داوطلبانه روی بسته‌بندی نشان دهند، اگرچه این سیاست احتمالاً بیان می‌کند که رتبه‌بندی از سال 2027 اجباری می‌شود. در حال حاضر، شرکت‌های مواد غذایی بسته‌بندی شده فقط موظف به نمایش اطلاعات تغذیه‌ای پشت بسته هستند.

اما کارشناسان بهداشت و تغذیه هند و گروه‌های حامی مصرف‌کنندگان مجموعاً با این اقدام مخالف هستند. بیش از 22 سازمان - از جمله بنیاد بهداشت عمومی هند، آکادمی اطفال هند، و مرکز علوم و محیط زیست - در بیانیه‌ای اعلام کردند که آنچه هند برای مبارزه با اپیدمی رو به رشد بیماری‌های سبک زندگی به آن نیاز دارد، برچسب‌های هشدار اجباری بر روی فوق‌العاده است. غذای فرآوری شده، بسته بندی شده آنها گفتند، سیستمی مانند HSR یک "هاله سلامت" در اطراف محصولات ناسالم ایجاد می کند و مصرف کنندگان را گیج و گمراه می کند.

 

 

 


چرا برخی از مسکن ها در زنان کمتر موثر هستند؟

 

بدن زن و مرد از نظر فیزیولوژیکی از یک جهت متفاوت است. از سطوح هورمونی گرفته تا فرآیندهای مولکولی. در حالی که آنها ممکن است سطوح مشابهی از درد را احساس کنند، فرآیندهای بیولوژیکی مختلف به این معنی است که درمان یکسان ممکن است برای هر دو کارایی نداشته باشد.

مدتی است که محققان در حال بررسی این موضوع هستند که آیا مردان و زنان به داروهای ضد درد پاسخ متفاوتی می دهند یا خیر. به عنوان مثال، یک مطالعه بسیار کوچک منبع معتبر در سال 1996 نشان داد که زنان پس از دریافت داروی مخدر پنتازوسین برای درد پس از عمل، بیشتر از مردان پاسخ دادند   .

اخیراً، یک منبع معتبر بررسی از سال 2021 اشاره کرد که در حالی که شواهد متفاوت است، برخی از مطالعات نشان داده‌اند که ایبوپروفن تمایل دارد درد را در مردان بیشتر از زنان کاهش دهد.

همچنین در مطالعه‌ای گزارش شد که نشان داد پردنیزون، نوعی کورتیکواستروئید، با عوارض جانبی غیرقابل تحمل‌تری در شرکت‌کنندگان زن همراه بود و آنها تمایل کمتری برای موافقت با افزایش دوز داشتند.

برای درک بیشتر در مورد نحوه عملکرد متفاوت درد در بدن با جنس های مختلف، مدیکال نیوز تودی با محققان و یک پزشک متخصص درد صحبت کرد.

مشکل با تحقیق درد

به عنوان نقطه شروع، MNT با دکتر میرا کرپکار، استادیار بالینی بیهوشی، مراقبت های بعد از عمل، و طب درد در NYU Langone و میزبان پادکست در مورد سلامت زنان و درد مزمن در زنان صحبت کرد.

 

«مردان و زنان حملات قلبی یکسان ندارند، پس چرا هر چیز دیگری یکسان باشد؟ بنابراین در سیگنال‌های درد در مغز و نخاع تفاوت‌هایی وجود دارد.»

او اضافه کرد که تا سال 2016، بیش از 80 درصد از مطالعات مربوط به درد فقط شامل شرکت کنندگان مرد - چه انسان و چه موش - بوده است. برخلاف مردان، زنان در طول زندگی خود تحت نوسانات هورمونی مداوم هستند که بر حساسیت درد آنها تأثیر می گذارد.

او متذکر شد که فاکتورگیری در این تغییرات ممکن است در محیط های تحقیقاتی قبلی دشوار بوده باشد و در نهایت باعث شد شرکت کنندگان زن آینده نگر تا حد زیادی از گروه های مطالعه کنار گذاشته شوند.

نظریه های درد

در حالی که میلیون ها نفر در سراسر جهان درد مزمن را تجربه می کنند، اطلاعات کمی در مورد مکانیسم های زمینه ای آن وجود دارد.

هنگامی که از دکتر کرپکار خواسته شد توضیح دهد که چه چیزی ممکن است در پس پاسخ‌های متفاوت به درد در مردان و زنان نهفته باشد، خاطرنشان کرد که سه تئوری کاربردی برای اینکه بدن‌های مختلف چگونه درد را متفاوت پردازش می‌کنند وجود دارد:

تئوری اول به استروژن مربوط می شود، هورمونی که رشد رحم، تخمدان ها، سینه ها را کنترل می کند و قاعدگی را تنظیم می کند. بسته به اینکه آن استروژن در کجا قرار دارد و چه مقدار [از آن] وجود دارد، می تواند درد را بدتر کند یا آن را بهتر کند. تستوسترون که هورمونی است که در ایجاد آلت تناسلی، بیضه ها و پروستات نقش دارد، می تواند درد را کسل کننده کند. و در واقع، برخی از بیماران مبتلا به درد مزمن حتی ممکن است از درمان های تستوسترون استفاده کنند. بنابراین زنان به دلیل سطوح بالای استروژن ممکن است درد را بدتر کنند. و مردانی که تستوسترون پایینی دارند می‌توانند درد را مانند زنان پردازش کنند.

او در ادامه توضیح داد: «تفاوت دوم در سلول‌های ایمنی به نام میکروگلیا است. میکروگلیا اساساً سلول های ایمنی مغز هستند. تئوری این است که مسدود کردن میکروگلیا درد را نیز مسدود می کند.

 

هنگامی که میکروگلیا در مردان مسدود می شود، درد نیز مسدود می شود. اما این برای زنان کارساز نبود. چرا؟ زنان به جای میکروگلیا از سلول های ایمنی به نام سلول های T برای کنترل پاسخ درد خود استفاده می کنند. [با این حال]، زنانی که سلول های T زیادی ندارند، در واقع درد را مانند مردان پردازش می کنند.» دکتر کرپکار ادامه داد.

آخرین نظریه شامل اسید ریبونوکلئیک (RNA) است. RNA ماده ژنتیکی است که پیام ها را در بدن ما حمل می کند. دکتر کرپکار توضیح داد که زنان در مقایسه با مردان سطح RNA بیشتری در جریان خون دارند.

تئوری شده است که این سطوح بالا منجر به استعداد برای درد مزمن می شود. بسیاری از این مولکول‌های RNA توسط ژن‌های روی کروموزوم X کدگذاری می‌شوند. از آنجایی که زنان دارای دو کروموزوم X هستند، بیشتر مستعد ابتلا به درد مزمن هستند.

بنابراین برخی از مکانیسم های مولکولی پشت درد چیست؟

سلول های ایمنی معروف به ماکروفاژها با فعال کردن آنزیمی به نام سیکلواکسیژناز-2 (COX-2) به درد عصبی عصبی کمک می کنند. سطوح بالای فعالیت ماکروفاژها در نواحی خاص به درد ناشی از التهاب منجر می شود. NSAID ها التهاب را با کاهش فعالیت COX-2 هدف قرار می دهند.

با درک این موضوع، محققان دانشگاه Duquesne در پیتسبورگ، پنسیلوانیا، مشکوک شدند که توانایی تقویت فعالیت ماکروفاژها می‌تواند چیزهای زیادی در مورد پاسخ‌های مختلف درد بین نر و ماده به آنها بگوید.

بنابراین، آنها نانودارویی ایجاد کردند که می‌تواند سلکوکسیب، یک NSAID را مستقیماً به این ماکروفاژها - و به‌ویژه به محل درد - برساند تا تفاوت‌های جنسی را در پاسخ بررسی کند.

در یک مطالعه اخیر که یافته‌های آن در Scientific Reports Trusted Source آمده است، آنها نانودرمانی جدید فرموله شده خود را روی مدل‌های موش از عصب سیاتیک آسیب دیده استفاده کردند. در جایی که مردان به مدت 5 روز تسکین درد را تجربه کردند، همین امر در زنان تنها برای 1 روز صادق بود.

 

پس از بازرسی، محققان خاطرنشان کردند که حساسیت به درد با تعداد ماکروفاژها در محل آسیب مرتبط است. ماکروفاژهای بیشتر در محل آسیب، همانطور که در زنان دیده می شود، با تسکین درد کمتر مرتبط بودند.

با توجه به اینکه هم زن و هم مرد جذب نانوامولسیون معادل را تجربه کردند، محققان خاطرنشان کردند که دوز بالاتر منجر به تسکین بیشتر درد نمی شود.

با این حال، آنها گفتند که یافته‌های آنها نشان می‌دهد که مهار COX-2 باعث ارتباطات عصبی-ایمونولوژیکی متفاوتی در بافت‌های بدن با جنس‌های مختلف می‌شود.

آنها همچنین خاطرنشان کردند که زنان نفوذ بیشتری از سایر سلول های التهابی را در محل آسیب خود نسبت به مردان تجربه کردند که ممکن است در پاسخ التهابی آنها نیز نقش داشته باشد.

تفاوت های مبتنی بر جنسیت

هنگامی که از دکتر جان آ. پولاک، پروفسور و یکی از مدیران کنسرسیوم تحقیقات درد مزمن در دانشگاه دوکسن، و یکی از نویسندگان این مطالعه، از دکتر جان ا. ، به MNT گفت:

هر بار که با دقت نگاه می‌کنیم، متوجه می‌شویم که تفاوت‌های ظریفی در فیزیولوژی زمینه‌ای زنان و مردان وجود دارد. همانطور که در این مطالعه اشاره کردیم، درد (حساسیت) ناشی از سیستم عصبی محیطی به گفتگو بین نورون‌ها، گلیای فعال (سلول‌های پشتیبان) و پاسخ ایمنی/التهابی متکی است که محیطی پویا از سیتوکین‌ها و کموکاین‌ها را فراهم می‌کند.

این گفتگوی سه طرفه با گذشت زمان پیشرفت می‌کند و تغییر می‌کند، امیدواریم به یک پاسخ ایمنی تغییر کند که از بهبود و بازسازی بافت که منجر به تسکین طولانی‌مدت درد می‌شود، پشتیبانی می‌کند. از طرف دیگر، می‌تواند به درد مزمن تبدیل شود

او توضیح داد: «چیزی که ما شروع به دیدن در موش‌ها کرده‌ایم این است که این فرآیندها دارای چندین تفاوت جنسی هستند که باید مشخص شوند تا برای انسان‌ها بتوانیم بهترین درمان را برای تسکین درد و درمان طولانی‌مدت ارائه دهیم.

 

 


درمان آرتریت: شواهدی وجود ندارد که رژیم غذایی به شما کمک کند.

پژوهشگران مروری بر مطالعاتی انجام دادند که در آن اثرات رژیم غذایی بر بیماری‌های روماتیسمی و اسکلتی عضلانی را تحلیل کردند.

آنها دریافتند که با قضاوت بر اساس داده های فعلی، هیچ مداخله غذایی به تنهایی مزایای قابل توجهی برای افراد مبتلا به این شرایط ندارد.

آنها همچنین خاطرنشان کردند که بیشتر مطالعاتی که در بررسی آنها گنجانده شده است، داده های با کیفیت پایینی دارند.

بنابراین آنها توصیه کردند که مطالعات بیشتر در مورد استانداردهای روش شناختی و گزارش دهی بهبود یابد.

بیماری‌های روماتیسمی و اسکلتی عضلانی (RMD) طیفی از شرایط هستند که مفاصل افراد را تحت تأثیر قرار می‌دهند، باعث درد، ناتوانی و کاهش کیفیت زندگی مرتبط با سلامتی می‌شوند.

در حالی که برخی از RMD ها، مانند آرتریت روماتوئید، درمان های دارویی موثری برای محدود کردن پیشرفت بیماری دارند، برای برخی دیگر، مانند استئوآرتریت، داروهای موجود فقط می توانند علائم را کاهش دهند.

تحقیقات نشان می دهد که اصلاح شیوه زندگی، مانند مداخلات غذایی، می تواند خطر ابتلا به بسیاری از بیماری های مزمن را کاهش دهد و ممکن است برای سلامت روان مفید باشد.

دانستن اینکه آیا فاکتورهای سبک زندگی، مانند رژیم غذایی، می تواند برای نتایج مرتبط با RMD مفید باشد یا خیر، می تواند به محققان و پزشکان در پیشگیری یا درمان RMD کمک کند.

اخیراً، محققان اتحادیه اروپای انجمن‌های روماتولوژی (EULAR) بررسی و متاآنالیز مطالعاتی را انجام دادند که اثرات رژیم غذایی بر پیشرفت RMD را بررسی می‌کردند.

 

آنها دریافتند که با توجه به داده های کنونی، هیچ مداخله غذایی واحدی برای افراد مبتلا به RMD مزایای قابل توجهی ندارد.

من شک دارم که هیچ اثر رژیم غذایی وجود نداشته باشد، اما تلاش برای نشان دادن این موضوع از نظر فعالیت و/یا پیشرفت بیماری، تشخیص آن بر اساس داده‌های موجود بسیار دشوار است، که در آرتروز از «ضعیف» تا «بسیار ضعیف» درجه‌بندی می‌شود. دکتر ویبک استرند، استاد بالینی در بخش ایمونولوژی و روماتولوژی در دانشگاه استنفورد، که در این مطالعه شرکت نداشت، به پزشکی نیوز تودی گفت.

RMD و رژیم غذایی

برای این مطالعه، محققان 24 مرور سیستماتیک و 150 مقاله اصلی را تجزیه و تحلیل کردند که ارتباط بین قرار گرفتن در معرض رژیم غذایی و RMD ها را بررسی می کردند، یعنی:

آرتروز

روماتیسم مفصلی

لوپوس اریتماتوی سیستمیک

اسپوندیلوآرتریت محوری

آرتریت پسوریاتیک

اسکلروز سیستمیک

نقرس

در مجموع، این مطالعات 83 مواجهه با رژیم غذایی را بررسی کردند، از جمله:

ویتامین دی

ویتامین B12

روغن ماهی یا اسیدهای چرب امگا 3

روغن آرگان

انار

آب گیلاس

کلسیم

عصاره چای سبز

شیر خشک غنی شده

محققان خاطرنشان کردند که مطالعات نسبتا کمی برای بیشتر قرار گرفتن در معرض رژیم غذایی انجام شده است و شواهدی برای تأثیرات این عوامل رژیمی کم یا بسیار کم درجه بندی شده است. بنابراین، هر نتیجه‌ای دارای خطر سوگیری متوسط ??تا زیاد است.

علاوه بر این، برای بسیاری از مطالعات، مانند مطالعات کندرویتین برای استئوآرتریت، یا کارآزمایی‌های تصادفی‌سازی و کنترل‌شده با حجم‌های نمونه بزرگ‌تر، مانند مطالعه روی ویتامین D برای استئوآرتریت، اندازه اثر آنها کوچک بود و از نظر بالینی معنی‌دار نبود.

محققان افزودند که مطالعات اغلب در مورد فرآیندهای پنهان سازی تصادفی یا تخصیص آنها گزارش نمی دهند، که ممکن است اندازه اثر گزارش شده را متورم کند. آنها همچنین خاطرنشان کردند که گزارش های محدودی از عوارض جانبی وجود دارد.